بلوچستان

فرهنگی هنری سیاسی اجتماعی

بلوچستان

فرهنگی هنری سیاسی اجتماعی

تکواندوکاران سیستان و بلوچستان خوش درخشیدند

 
تکواندوکاران سیستان و بلوچستان خوش درخشیدند

خبرگزاری فارس: رئیس هیئت تکواندو سیستان و بلوچستان گفت: تکواندوکاران این استان تاکنون در رقابت‌های بین‌الملل هند خوش درخشیده‌اند.

محمدامین نامجو امروز در گفت‌وگو با خبرنگار فارس در زاهدان اظهار داشت: تا کنون تکواندوکاران سیستان و بلوچستان نماینده ایران توانستند 3 نشان در اوزان اول، سوم و هشتم را از آن خود کنند.
وی افزود: رضا رحیم‌زاده در وزن اول به مدال نقره دست یافت، حامد کناری‌وند در وزن هشتم با هفت برد نشان طلا را کسب کرد و فرهاد پولادی نماینده ایران در وزن سوم با صعود به مرحله نیمه نهایی گردن آویز برنز خود را مسجل کرده است.

رئیس هیئت تکواندو سیستان و بلوچستان بیان کرد: نماینده ایران در این دوره از رقابت‌ها با شش تکواندو‌کار سیستانی و بلوچ در اوزان اول تا ششم و دو تکواندو کار تهران در اوزان هفتم و هشتم حضور دارد.
وی افزود: تکواندوکاران سیستان و بلوچستان به سبب درخشش چند سال گذشته در رقابت‌های مختلف، از جایگاه ویژه‌ای در کشور برخوردار شدند.
نامجو گفت: این جایگاه سبب شد تا فدراسیون تکواندو جمهوری اسلامی ایران تصمیم بگیرد تا تیم سیستان و بلوچستان را با عنوان نماینده ایران به رقابت‌های هندوستان اعزام کند.
رئیس هیئت تکواندو سیستان و بلوچستان بیان کرد: رقابت‌های هندوستان از 31 شهریور آغاز شده و تا امروز ادامه دارد.
به گزارش فارس، تیم تکواندو سیستان و بلوچستان پیش از این نیز در چند تورنمنت بین‌المللی شرکت کرده بود که آخرین حضور آن به تورنمنت بین‌المللی دو سال پیش منچستر انگلیس برمی‌گردد.

نظرات 4 + ارسال نظر
armin دوشنبه 5 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 02:20 ق.ظ http://www.par3land.mihanblog.com

سلام دوست عزیزم
من مایلم با وب سایت قشنگت تبادل لینک کنم تبادل لینک با من خیلی سادست لینک منو که گذاشتی برو به سایت منPAR3LAND2.MIHANBLOG.COM بعد تو یه نامه خصوصی به مدیر سایت اسم وبسایت با آدرس سایت تو مینویسی به همین سادگی منم لینکتو تایید میکنم
سا?ت منو با نام ***بزرگترین سایت دانلود آهنگ و عکس *** اضافه کن ممنون از لطفت منتظرت هستم

شب تنهایی ستار سه‌شنبه 6 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 01:52 ق.ظ http://abdolsatarraisi.blogfa.com

ســــــــــــــــــــــــــــــلام علیــــــــــــــــــــــــــــکم
[گل][گل][گل][گل]اپــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم تشریف بیاری خوشحال میشم[گل][گل][گل]
[گل][گل][گل]اپــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم تشریف بیاری خوشحال میشم[گل][گل][گل]
[گل][گل]اپــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم تشریف بیاری خوشحال میشم[گل][گل][گل]
[گل]اپــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم تشریف بیاری خوشحال میشم[گل][گل][گل]
[گل][گل][گل][گل]اپــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم تشریف بیاری خوشحال میشم[گل][گل][گل]
[گل][گل][گل]اپــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم تشریف بیاری خوشحال میشم[گل][گل][گل]
[گل][گل]اپــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم تشریف بیاری خوشحال میشم[گل][گل][گل]
[گل]اپــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم تشریف بیاری خوشحال میشم[گل][گل][گل]
[گل][گل][گل][گل]اپــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم تشریف بیاری خوشحال میشم[گل][گل][گل]
[گل][گل][گل]اپــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم تشریف بیاری خوشحال میشم[گل][گل][گل]
[گل][گل]اپــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم تشریف بیاری خوشحال میشم[گل][گل][گل]
[گل]اپــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم تشریف بیاری خوشحال میشم[گل][گل][گل

دعوت مدارس اهل سنت به مناظره سه‌شنبه 13 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 10:07 ب.ظ http://www.iranmazhabi7.blogfa.com



چند تا سایت پاسخ به شبهات داخل پیوندهای وبم هست. ( ** )

اگه خواستید لینک شون کنید.

http://www.iranmazhabi7.blogfa.com/


و من الله التوفیق

اللهم عجل لولیک الفرج

یاحق

ستار ملک رئیسی پنج‌شنبه 15 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 09:05 ب.ظ http://sarbazeytk.blogfa.com

در انتهای غروب یک شب زمستانی ، مرد کوهنوردی که از گروه کوهنوردان جلوتر رفته بود , بدلیل نداشتن دید کافی پایش بر لبه پرتگاهی لغزید و هنگام سقوط ناگهان با دستانش شاخه خشکیده درختی کوچک را گرفت ، اما خیلی زود فهمید شاخه آنقدر کوچک است که نمی‏تواند وی را نگهدارد.به سمت هم گروه هایش فریاد زد : «کمک ، کمک ، کسی نزدیک نیست؟»
کسی گفت: «من هستم»
مرد گفت: «تو کی هستی؟»
او گفت: «من خدا هستم»
مرد گفت: «خدایا نجاتم بده من دارم سقوط می‏کنم»
خدا گفت: «آیا به من اعتماد داری؟»
مرد گفت: «بله»
خداوند گفت: « پس آن شاخه درخت را رها کن!»
مرد کمی سکوت کرد و فریاد زد: « کس دیگری این نزدیکی نیست؟» و تا صبح محکم خود را به شاخه آویخت و در محل ماند.
صبح ، کوهنوردان دیگر جسد آن مرد را چسبیده به یک شاخه خشکیده یافتند که در اثر سرما یخ زده بود و در زیر پایش یک صخره بزرگ در فاصله کمتر از یک وجب قرار د اشت.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد