۱۳۸۹ آبان ۱۰, دوشنبه

عضو سابق القاعده اطلاعات بمب های ارسالی را افشا کرد

جابر الفیفی
جابر الفیفی زندانی سابق گوانتانامو است
مقام های بریتانیایی می گویند یک عضو سابق القاعده اطلاعات مربوط به بمب های ارسالی از یمن به آمریکا را افشا کرد.
این منابع به بی بی سی گفته اند جابر الفیفی دو هفته پیش خود را تسلیم مقام های عربستان سعودی کرد.
مقام های آمریکایی معتقدند مظنون اصلی این توطئه نافرجام بمب ساز اصلی شعبه القاعده در یمن است.
بر اساس اظهارات مسئولین یمنی، ۱۴ فرد مظنون به عضویت در گروه القاعده در استان جنوبی ابیان تسلیم شده اند.
فرماندار ابیان می گوید پنج تن از اعضای ارشد القاعده در بین این افراد بوده اند و انتظار می رود جنگجویان بیشتری در روزهای آینده خود را تسلیم کنند.

آمریکا: راننده بن لادن اتهام تروریسم را پذیرفت

زندانیان گوانتانامو
باراک اوباما نتوانسته است که به وعده بسته شدن بازداشتگاه گوانتانامو عمل کند
آمریکا می گوید، ابراهیم القوصی، از دستیاران ارشد اسامه بن لادن، در یک دادگاه نظامی در بازداشتگاه گوانتانامو، اتهام های همکاری با شبکه القاعده و حمایت مادی از تروریسم را پذیرفته است.
ابراهیم القوصی، ۵۰ سال سن دارد و اهل سودان است.
آمریکا متهم را آشپز و راننده شخصی اسامه بن لادن می داند و می گوید در سال ۲۰۰۱ میلادی در افغانستان، به فرار رهبر القاعده از دست نیروهای آمریکا کمک کرده بود.
ابراهیم القوصی هشت سال است که در بازداشتگاه گوانتانامو زندانیست.
مقام های آمریکا چهارشنبه (۷ ژوئیه) اعلام کردند که متهم در برابر یک قاضی نظامی اتهام های همکاری با القاعده و حمایت مادی ار تروریسم را پذیرفته است.

۱۳۸۹ مهر ۱۸, یکشنبه

جشن دانش آموختگی دانشجویان وحدت آفرین

 

 
جشن دانش آموختگی دانشجویان وحدت آفرین
 وقتی که تاریخ سرزمین بلوچستان را ورق می زنیم به این جملات بر می خوریم ،فقر ، محرومیت، ...
و در بیان علل این فقر و محرومیت که همواره بر تاراک این سرزمین نقش بسته به چندین عامل بر می خوریم که یکی از شاخص ترین آنها بی سوادی است . سالها سیستان و بلوچستان بالا ترین میزان بی سوادی را در کل کشور دارا بوده است . هرچند که بی سوادی و عدم تمایل بلوچها به فراگیری سواد خود بنا به دلایلی چند بوده است لذا دختران بلوچ در کنار مادران به فراگیری هنر سوزن دوزی می پرداخته اند و پسران به کسب و پیشه پدران روی می آوردند ، تا اینکه در دهه های اخیر جنبشی در امر فراگیری سواد و سواد آموزی ایجاد گردید . و دختران و پسران بلوچ در کنار آموزش هنر و پیشه مادران و پدران به کسب سواد و آموزش های علمی پرداختند به طوریکه امروزه در دور ترین نقاط بلوچستان نیز میتوان تحصیل کردگان دانشگاهی را یافت .
هرچند که تا رسیدن به هدف ایدآل و زدودن کامل بی سوادی در سیستان و بلوچستان فاصله هاست اما تلاش جوانان بلوچ ما را امیدوار ساخته که در آینده ای نه چندان دور به این هدف برسیم ، حتی با تمام مشکلات و کمبودهای که فراروی این جوانان است . بمنظور تشویق بیشتر جوانان بلوچ به کسب دانش های آکادمیک و تحصیلات تکمیلی اقداماتی بسیار صورت گرفته که از آن جمله میتوان به : برگذاری جشن های فارغ التحصیلان بلوچ دانشگاه های سراسری و آزاد اشاره کرد تا با این اقدام گامی جهت تشویق جوانان بلوچ برداشته شود . و این فارغ التحصیلان الگویی برای سایرین برای رفتن به مراکز عالی باشد .
در همین راستا چندی پیش جشن فارغ التحصیلان وحدت آفرین دانشگاه آزاد واحد زاهدان در خرداد 89 به همت صندوق دانشجویی امید جوان با همکاری دانشگاه آزاد واحد زاهدان برگزار گردید در این جشن که حدود 150 فارغ التحصیل دختر و پسر به همرا عده ای کثیری از دانشجویان و خانواده هایشان حضور داشتند که در مجتمع ورزشی دانشگاه آزاد با حضور ریاست دانشگاه ، نمایندگی نهاد مفام معظم رهبری در امور دانشجویان اهل سنت ، نمایندگی نهاد مفام معظم رهبری در دانشگاه های استان ، نماینده مولوی عبدالحمید ( امام جمعه اهل سنت زاهدان ) ، مولوی سلامی نماینده مجلس خبرگان رهبری، مسئولین دانشگاه آزاد ، اساتید ، اعضای شورای اسلامی زاهدان و شهردار زاهدان و تنی چند از نخبگان بلوچ استان برگزار شد . که مجری گری این مراسم را آقای محمد انور بیجارزهی بر عهده داشتند .
در این مراسم پس از اجرای برنامه های متنوع فرهنگی و هنری و سخنرانی برخی از مدعوین به پاس زحمات دانشجویان لوح تقدیر و هدایایی به رسم یادبود تقدیم شد.
هرچند این گلایه وجود دارد که در این جشن حتی یک نفر از نمایندگان بلوچ در مجلس شورای اسلامی حضور نداشتند!!؟؟

۱۳۸۹ شهریور ۲۷, شنبه

علامت تعجب و سوال جلوی فعالیت های جدگال


 
  
 علامت تعجب و سوال جلوی فعالیت های جدگال
یعقوب جدگال نماینده مردم چابهار حتی یک طرح امضا شده در مجلس ندارد.
به گزارش خبرنگار سیب پرس از مجلس شورای اسلامی نمایندگان سیستان و بلوچستان در مجلس شورای اسلامی در طول این مدت گذشته از مجلس شورای اسلامی طرح های مختلفی را امضا کرده اند و پیگیر آنها بوده اند.
بر اساس اطلاعات و آمار گرفته شده از مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی یعقوب جدگال نماینده سیستان و بلوچستان تا کنون حتی یک طرح را در مجلس شورای اسلامی امضا نکرده است و این ماجرا واقعا جالب توجه است.
تعداد طرح های امضا شده توسط دیگر نمایندگان استان:
حسینعلی شهریاری 35 طرح
پیمان فروزش 26 طرح
عباسعلی نورا 19 طرح
احمدعلی کیخا 20 طرح
حمیدرضا پشنگ 12 طرح
محمدقیوم دهقانی 23 طرح
عبدالعزیز جمشیدزهی 11 طرح
هرچند تمام فعالیت های نمایندگان در امضا کردن این طرح ها خلاصه نمی شود و حتی شاید این یک دهم فعالیت نمایندگان محترم نباشد، اما امضا نکردن یک طرح در مجلس شورای اسلامی توسط نماینده چابهار جای سوال و علامت تعجبی برای ما بود که اینجا مطرح کردیم تا نظرات خوانندگان سیب پرس در این مورد شاید کمکی برای رفع این علامت های سوال و تعجب باشد.

۱۳۸۹ شهریور ۲۱, یکشنبه

مرحله نخست اجراي اين طرح تاكسي هاي خط ترمينال و فرودگاه زاهدان داراي لباس فرم مي شوند

زاهدان- مدير عامل شركت تاكسي راني شهرداري زاهدان گفت: 500 دستگاه تاكسي فرسوده با بيش از 10 سال كاركرد تا پايان سال از ناوگان شهري زاهدان خارج و خودروهاي جديدي جايگزين آنها مي شود.





'محمد علي اعتمادي' روز يكشنبه در گفت و گو با خبرنگار ايرنا افزود: دارندگان اين خودروهاي فرسوده مي توانند به صورت اينترنتي براي خريد خودروي جديد نام نويسي كنند.

وي ادامه داد: اين تعداد تاكسي فرسوده مدل هاي 72 تا 78 را شامل مي شود.

او بيان كرد: دارندگان اين خودروهاي فرسوده مي توانند براي خريد خودروي جديد از تسهيلات بانك صادرات با سود 14 درصد و اقساط پنج ساله در مبالغ 50 ميليون ريالي، 100 ميليون ريالي و 70 ميليون ريالي استفاده كنند.

وي گفت: ارزش گواهي اسقاط تاكسي براي متقاضيان جايگزين خودروي سمند و پژو 405 به ازاي تسهيلات 50 ميليون ريالي، 29 ميليون ريال، تسهيلات 70 ميليون ريالي، 28 ميليون و 600 هزار ريال و تسهيلات 100 ميليون ريالي 28 ميليون ريال است.

او بيان كرد: به منظور ساماندهي وضعيت تاكسي راني در شهر زاهدان بزودي لباس فرم به طور رايگان به همراه كارت شناسايي براي نصب روي لباس از سوي شهرداري به رانندگان تاكسي اهدا مي شود.

اعتمادي اضافه كرد: در مرحله نخست اجراي اين طرح تاكسي هاي خط ترمينال و فرودگاه زاهدان داراي لباس فرم مي شوند.

مدير عامل شركت تاكسي راني شهرداري زاهدان يكي ديگر از برنامه هاي آينده اين شركت را ساماندهي سامانه وانت بار درون شهري عنوان كرد و گفت: بزودي اين طرح براي ساماندهي وضعيت وانت بارهاي دورن شهري اعم از آژانس يا شخصي به مرحله اجرا درمي آيد و نام نويسي همه دارندگان اين خودروها در اجراي اين طرح ضروري است.

وي اضافه كرد: سامانه تاكسي راني از حالت دستي خارج شده و به صورت مكانيزه درآمده است لذا از اين پس صدور يا تمديد كارت شهري يا پروانه تاكسي راني و ساير امور مربوط به تاكسي رانان از طريق اينترنت يا تلفن گويا انجام مي شود. ك/3

7315 / 653

آيت الله خاتمي:خبرگان رهبري اجازه نمي دهند به ولايت فقيه آسيب برسد

تهران - عضو هيات رييسه مجلس خبرگان رهبري گفت : مجلس خبرگان اجازه نمي دهند دشمنان به ستون خيمه انقلاب 'ولايت فقيه' كمترين آسيبي برسانند.





آيت الله 'سيد احمد خاتمي' روز يكشنبه در گفت و گو با خبرنگار سياسي ايرنا با تاكيد براينكه مجلس خبرگان رهبري از نهادهاي كليدي تصميم گيرنده در نظام جمهوري اسلامي ايران است، افزود: مهمترين رسالت خبرگان رهبري حفظ و حراست از جايگاه ولايت فقيه است.

عضو هيات رييسه مجلس خبرگان رهبري تصريح كرد: فراري هاي بريده از ملت و عده اي در داخل كشور كه آب به آسياب دشمنان قسم خورده مي ريزند، بدانند كه مجلس خبرگان رهبري در حمايت از ولايت فقيه تمام توان خود را به كار مي گيرد.

آيت الله خاتمي به اين بخش از بيانات امام راحل عظيم الشان تاكيد كرد كه 'مجلس خبرگان، تقويت رهبري است' .

وي گفت: نمايندگان مجلس خبرگان رهبري سوگند ياد كرده اند كه در مسير تقويت نظام جمهوري اسلامي ايران و ولايت فقيه قدم بردارند.

نماينده كرمان در مجلس خبرگان رهبري ادامه داد: با شناختي كه بنده از اعضاي مجلس خبرگان رهبري دارم ، اكثريت قريب به اتفاق آنها حامي و جانبدار جدي ولايت فقيه هستندو در هر اجلاسي بيعت خود را با ولايت فقيه تجديد مي كنند.

آيت الله خاتمي همچنين اظهار داشت : امروز براي ما ولايت فقيه ،مساله تماميت نظام جمهوري اسلامي ايران است،‌روح نظام اسلامي ولايت فقيه است ،‌اگر ولايت فقيه را جدا از قانون اساسي بينيم،‌نظام، نظامي طاغوتي خواهد شد.

وي افزود: بدخواهان نظام جمهوري اسلامي ايران هيچگاه نخواهند توانست با تحركات شيطاني خود مجلس خبرگان رهبري را تحت تاثير قرار دهند.

عضو هيات رييسه مجلس خبرگان رهبري يادآور شد: در تمامي ادوار مجلس خبرگان رهبري اين موضوع به اثبات رسيده است و در چند اجلاس اخير نيز اكثريت قاطع نمايندگان مجلس خبرگان برائت شديد خود را از جريان فتنه و فتنه گران اعلام كرده اند.

آيت الله خاتمي تصريح كرد: هشتمين اجلاس دوره چهارم مجلس خبرگان رهبري نيز كه از روز 23 شهريور به مدت دو روز در تهران برگزار مي شود،‌ كانون تولي به ولايت فقيه و تبري از فتنه گران خواهد بود.

سيام.1336

۱۳۸۹ شهریور ۱۳, شنبه

سفر نامه بنت (نقطه آغاز قصه دادشاه) -1

بقلم: رازگو بلوچ




سفر نامه بنت (نقطه آغاز قصه دادشاه) -1

برنامه ریزی کرده بودم که تعطیلات آخر سال 88 را بجای تفریح و گذشت و گذار برای ادامه تحقیقات ماجرای دادشاه کنار بگذارم. چند روزی را در کتابخانه ملی ایران با کند و کاوی بی وقفه در مورد موضوعات بلوچ، تاریخ بلوچستان و دادشاه سپری کرده و متعاقبا برای تحقیقات میدانی عازم نقطه طلایی داستان دادشاه، شهر بنت شدم.



سرفصل و نقطه آغازین ماجرای دادشاه طبق ترتیب زمانی و مکانی مورد نظر اینجانب نه سفید کوه و نه فنوج و لاشار و چانف و هیچان، بلکه شهر واقعا استثنایی بنت است و از اینرو بود که با وجود آشنایی نسبی با جغرافیا و تاریخ منطقه و سابقه مسافرت قبلی به بسیاری از مناطق فوق، با خود شرط کرده بودم که اولا بدون دیدن بنت و حس حال و هوایش هرگز برای پیش نویس مرحله دوم دست به قلم نبرده و دوم اینکه اگر قرار به سفری از این دست باشد باید از بنت آغاز شود.



بقلم: رازگو بلوچ



سفر نامه بنت (نقطه آغاز قصه دادشاه) -1

برنامه ریزی کرده بودم که تعطیلات آخر سال 88 را بجای تفریح و گذشت و گذار برای ادامه تحقیقات ماجرای دادشاه کنار بگذارم. چند روزی را در کتابخانه ملی ایران با کند و کاوی بی وقفه در مورد موضوعات بلوچ، تاریخ بلوچستان و دادشاه سپری کرده و متعاقبا برای تحقیقات میدانی عازم نقطه طلایی داستان دادشاه، شهر بنت شدم.



سرفصل و نقطه آغازین ماجرای دادشاه طبق ترتیب زمانی و مکانی مورد نظر اینجانب نه سفید کوه و نه فنوج و لاشار و چانف و هیچان، بلکه شهر واقعا استثنایی بنت است و از اینرو بود که با وجود آشنایی نسبی با جغرافیا و تاریخ منطقه و سابقه مسافرت قبلی به بسیاری از مناطق فوق، با خود شرط کرده بودم که اولا بدون دیدن بنت و حس حال و هوایش هرگز برای پیش نویس مرحله دوم دست به قلم نبرده و دوم اینکه اگر قرار به سفری از این دست باشد باید از بنت آغاز شود.



نفسهای سال 88 به شماره افتاده بود که تعطیلی دو سه روز آخر باعث ایست قلبی ناگهانی اش گشته و قدری زودتر خلق الله را از قید کار روزمره رهانید. فرصت را غنیمت شمرده و بی محابا پا روی پدال گاز فشرده و راهی شدم. در اطراق شبانه در مسیر بود که دوستی از قصد من آگاه شده و نه فقط دست همراهی داد بلکه به یمن عصر تکنولوژی دوستانش در بنت را نیز خبر دار و هماهنگ نمود. فردای آنروز جمع سه نفره ای که بنت ندیده شان فقط من باشم عازم آن دیار بودیم.



نیکشهر یا همان "گه" نه فقط پایتخت و دروازه گذر به مقصد بلکه خود بخشی از تاریخ و جولانگاه قصه مان مان بود که اینبار از آن گذشتیم که تا در فرصتی کاملتر این جولانگاه اول قصه مان یعنی پایگاه سلطه جویی حسین خان شیرانی و عرصه رقابت و حتی کشت و کشتار میر لاشاری ها و شیرانی ها را از نزدیک ببینیم.



روی تابلوی گمانم خاکستری کوچکی در خروجی نیکشهر نام بنت و فنوج کنار هم نوشته شده بود. چه وهم انگیز بود برای من. تابلو هم می دانست که من چه در سر دارم. گویی آن را فقط برای من ساخته بودند که تا راهنمایم باشند، اگر روزی برای گشودن راز مشترک آندوشهر یعنی ماجرای دادشاه راهی شده باشم.



راه بسیار پر فراز و نشیبی بود. گویا اداره راه قسم بلوچی خورده بود که آنجا پل نسازد تا ماشین های تنبل اندک تکانی به خود دهند و قدری بالا و پائین بپرند. شانس با ما یار بود که ابرهای بهاری قدری زود تر سیل وسیلاب خود را راه انداخته و راه خود را گرفته و رفته بودند و فقط نشانشان در بستر پهناور و نفسگیر رود ملوران باقی مانده بود. بر عکس دوران کودکی پرخاطره مان، این اولین بار بود که بیچاره ماشین سوسولی این دوره و زمانه مان آنهمه لجن و قلوه سنگ به خورد گلگیر های ناز و نازکش می رفت.



بخشی از مسیر یاد آور دشتیاری بود با آن خاک سفید جلگه ای و انبوه کهور های سایه گسترش، اما دیری نگذشت که کوههای قهوه ای و پر رگه آن دیار سر برآورده و بی اختیار یاد جنگ و گریزهای قشون و دادشاه و چریک های علیخان را در ذهنم زنده نمئدند. دیگر من رانندگی نمی کردم، مورخی بودم که پشت رول ماشین زمان کوه به کوه و سنگر به سنگرقهرمانان قصه را همراهی می کرده و از ماجراهایشان می پرسیدم. حتم دارم از همان حوالی بوده است که لشکر حسین خان به سمت بنت آرایش به خود می گیرد و یا دادشاه قصد حسین آباد می کند.



سرانجام دشتی وسیع ما را در خود گرفته و در بلواری عریض و نوساخته فرو بلعیده می شویم. در همان آغاز حشمت و عظمت "سیپرگ" از سمت چپ ما را به ترمز و تعظیم فرا می خواند. شهر بنت پدیدار شده است اما هنوز چشم از صخره غول پیکر سپیرک بر نمی دارم. از این کوه که حقیقتا لوگوی چشم نواز بنت است بسیار شنیده بودم اما اعتراف می کنم که هرگز چنین تصوری از آن نداشته ام.



فورا چون مستندسازی منتظر شکار لحظه ها دست به کار می شوم. حسن داشتن موبایل با دوربین 5 مگا پیکسل در چنین لحظاتی آشکار می شود. سیپرک را نه فقط در ذهن که در حافظه موبایل جاودانه می کنم.





قسمت دوم سفر نامه بنت (سرآغاز قصه دادشاه)

بقلم: رازگو بلوچ

وارد بنت شده بودیم. شهر بزگتر از تصور اولیه من بود و در همان نگاه اول به نظر می آمد که به سرعت در حال پوست انداختن است. همه جا انبوه سنگ و سیمان و آهن بود که بالا می رفت. این ساخت سازهای گسترده را اگر نخواهیم به معنای پولدار شدن دستجمعی مردم تلقی کنیم، شاید بتوان آنرا مرتبط با عزم جمعی شان برای پیشی گرفتن از فنوج و لاشار برای شهرستان شدن دانست. شاید هم در حقیقت حاکی از قصد مردم برای پیوستن هرچه سریعتر به قافله تجدد و تمدنی باشد که در دوران خان و خان بازی از آنان دریغ شده بود: بعدها یکی از عزیزان بنتی با اشاره به کوه سیپرک می گفت که قدیم ها از طرف دولت برای حفاری و معدن کاوی آن آمده بوده اند که خان وقت شدیدا ممانعت کرده و گفته بود که این کوه نقش سمبولیک دارد و باید دست نخورده باقی بماند. آن عزیز به طعنه می گفت که خان نگران آن بوده که مردم دارای شغل و کاسبی پر رونق تری شده و نقش او و املاکش کمرنگ شود.

خانه میزبان خیلی دور نبود. آقای رضا کدخدا جوانی خونگرم و مهماننواز به استقبالمان آمد و به زودی سر و کله عزیزان دیگری چون برکت میر لاشاری، محمد حق شناس و اردشیر کدخدا پیدا شد. آنها نخست فکر می کردند که موضوع دادشاه فقط به سفید کوه منحصر می شود و لذا برای رفتن به آنجا آماده شده بودند و می گفتند که "وشدل" جنگجوی پیر دوران دادشاه منتظر است که به دیدنش برویم. اما دیدن ماشین ما باعث نگرانی شان شده بود. سفید کوه عرصه مجال 206 سوسول و مامانی نبود. میگفتند حتی پراید هم برای مسیر سنگلاخی آنجا مناسب تر است. تازه فهمیدم که چرا این ماشین با آنهمه حسن وکمال که ایده آل تهرانی هاست، چندان مهرش به دل بلوچهای عاشق تویوتا دوکابین و زانتیا نمی نشیند. بهر حال قدری طول کشید که قانعشان کنم که کار من فعلا همین بنت راه می افتد و در حقیقت کلی کار است که اتفاقا باید همین جا انجام شود.



وقتیکه که از جزئیات تحقیقاتم گفته و کلی کتاب و نوشته و کاغذ را رو کردم موضوع برایشان جالب تر شده بود. اولین تحقیق من مربوط به یکی از شخصیت های رمان دادشاه بنام "حاج شکری" کدخدای بنت در آن زمان بود. با شنیدن این نام موجی از لبخند جمع میزبانان را فرا گرفت. تو نگو که ایشان پدر بزرگ اردشیر بود و دیگرانی از جمع نیز هم طایفه وی بودند. خدا را شکر کردم که بیگدار به آب نزده و جمع بندی اولیه خود را از این شخصیت به آنان نگفته بودم. آخر طبق اطلاعات اولیه من این فرد در جبهه علیخان و در نقطه مقابل دادشاه قرار می گرفت. اما بعد ها فهمیدم که قضیه جور دیگریست.



آقای حق شناس که علاقه مندی خاصی به این اینگونه تحقیقات در مشهود بود عکسی از علیخان به من داد که می گفت در واپسین روزهای گریز از بنت از روی قاب عکس خانه اش گرفته شده است. این تنها عکسی بود که قبلا به آن بر نخورده بودم و گمانم تاکنون جایی منتشر نشده



قرار شد جواب سوالاتم را طی مصاحبه با دو نفر از ریش سفیدان و مطلعین سرشناس بنت دریافت کنم و آن دو نفر کسی جز جناب سید کرم ساداتی و آقای عبدالرحمن کدخدا که این دومی فرزند همان حاج شکری داستان ماست.



برسم ریش سفیدی صلاح دیدم که ما خودمان به دیدن آنان برویم. اینگونه بود که بعد از ناهار منزل اقای رضا کدخدا را ترک کرده و نخست به منزل سید کرم ساداتی که نزدیک تر بود برویم. پیر مردی بود قد بلند و پر انرژی که گویی می شد در چهره اش تاریخ معاصر بنت را خواند. بسیار جذاب بود و در مزاح و سخن وری صاحب سبک. لهجه خاص بنتی از زبان او حلاوتی مضاعف پیدا کرده بود. وقایع تاریخی را مثل داستانی فکاهی و ادبی بیان می کرد؛ اما در عین حال آنقدر بعد تاریخی و واقعی بودن قضایا را لحاظ می کرد که فی المثل نام خبر چین یکی از ماجرا های دادشاه را سانسور کرده و حتی با اصرار و اطمینان بخشی جمع حاضر نشد آنرا فاش کند! گویی که یک پرونده قضایی تازه در جریان رسیدگی است!
 از آن راهی خانه آقای عبدالرحمن کدخدا شدیم، فرزند حاج شکری داستانمان. جوانتر از آقای ساداتی به نظر می رسید اما اطلاعات او بسار وسیعتر از بنت و خانواده اش بود. از هر جای ماجرای دادشاه و حکایات خوانین قدیم که صحبت به میان می آمد او اطلاعات موثق و کاملی داشت و وقتیکه حرف می زد انگار که از روی یک کتاب می خواند. بعدا توضیح داد که اطلاعات عمده کتاب " حکومت محلی بنت" را او در اختیار نویسنده اش اقای محمد برقعی گذاشته است و با تواضع ادامه داد که اگر مورد پرسش واقع نمی شد انگیزه ای برای جمع آوری و تکمیل این اطلاعات پیدا نمی کرد. بی اختیار این نکته در ذهنم نقش بست که چرا خود بلوچها کمتر اهل قلمی داشته اند که دست کم اطلاعات تاریخی اجتماعی و فرهنگی دور بر خود را به رشته تحریر درآورند.





به غروب نزدیک شده بودیم که برای دیدن قلعه بنت (قلعه ای که آخرین خانش علیخان قصه ماست) راه افتادیم. اتفاقا درست
روبروی قلعه باغ حاج شکری قرار داشته است که در ادامه این مقوله اگر فرصت شد با نگاهی جامعه شناسانه از این باب بیشتر خواهیم گفت.
ادامه دارد.

رازگو بلوچ 9/1/89
Start your own affiliate program powered by Post Affiliate Pro

I google